یکی از چالشهای کلیدی و پیچیدهای که کشور در سالهای اخیر با آن مواجه شده، پدیده ناترازی انرژی است؛ وضعیتی که ناشی از عدم توازن تولید و مصرف انرژی در سطوح گوناگون است. ناترازی انرژی نه فقط نتیجه عوامل ساختاری و فنی، بلکه عمدتاً ناشی از ضعفهای مدیریتی است که موجب شده است تولید و مصرف انرژی در تعادل مطلوب قرار نگیرد. این ناترازی، معلول عوامل متعددی است که از جمله آنها میتوان به رشد بیرویه و غیرکارشناسی مصرف انرژی، ناکارآمدی و فرسودگی زیرساختها، محدودیت و کمبود منابع انرژی، تحریمهای بینالمللی و بهویژه ضعفهای مدیریتی در برخی حوزههای مرتبط اشاره کرد.
امید عسکری خلفی – کارشناس ارشد عمران و علوم ارتباطات اجتماعی: ضعفهای مدیریتی در حوزه انرژی شامل نبود برنامهریزیهای بلندمدت، تصمیمگیریهای غیرکارشناسی و عدم هماهنگی بخشهای مرتبط و مسئولان است که این مشکلات، فرآیند مدیریت انرژی را پیچیدهتر میکند و باعث بروز بحرانهای مکرر و ناکارآمدی در استفاده از منابع میشود.
به عنوان نمونه، مدیریت نامناسب مصرف برق، بخصوص در روزهای گرم سال که خاموشیهای برنامهریزیشده بهوقوع میپیوندد، نه فقط موجب هدررفت منابع ملی میشود، بلکه پیامدهای ناخوشایندی مانند اختلال در فعالیتهای اقتصادی، افزایش هزینهها و کاهش کیفیت زندگی و رفاه عمومی را به همراه دارد؛ این وضعیت در نهایت به نارضایتیهای گسترده مردم و کاهش اعتماد عمومی به دستگاههای مسئول دامن میزند.
اصلاحات مدیریتی و افزایش بهرهوری، تنها راهکار مقابله با بحران ناترازی انرژی در کشور است، با این وجود، از طریق اتخاذ رویکردهای مدیریتی هوشمندانه، ارتقای بهرهوری و بهرهگیری از راهکارهای نوین و مبتنی بر فناوری، میتوان این ناترازی را تا حد قابل توجهی کاهش داد که این امر بهویژه در شرایطی که تحریمها مانع از توسعه زیرساختهای جدید میشود، اهمیت دوچندانی پیدا میکند.
در شرایط فعلی، به نظر میرسد که تمرکز بر اصلاحات مدیریتی و افزایش بهرهوری، تنها راهکار عملی و کوتاهمدت و میانمدت برای مقابله با بحران ناترازی انرژی در کشور باشد.
از جمله ضعفهای مدیریتی در این حوزه را میتوان نبود سیاستگذاریهای دقیق، مستمر و کارشناسانه دانست که باید به جای اتخاذ تصمیمات کوتاهمدت و مقطعی، بر برنامه ریزیهای بلندمدت و پایدار مبتنی باشد. برای نمونه، اختصاص یارانههای گسترده به انرژی بدون در نظر گرفتن پیامدهای بلندمدت آن، اتخاذ تصمیمات غیرکارشناسی که با نیازهای واقعی مردم و بازار همخوانی ندارد و عدم تدوین و اجرای چارچوبهای قانونی و نظارتی مناسب برای مدیریت مصرف و توسعه منابع انرژی های نو، از جمله عوامل تضعیفکننده مدیریت حوزه انرژی بهشمار میرود.
همچنین مدیران ناکارآمد معمولاً به راهکارهای کوتاهمدت و مقطعی متکی هستند که نمیتوانند مشکلات اساسی ناترازی انرژی را رفع کنند. نبود چشمانداز بلندمدت و سیاستگذاریهای مبتنی بر دادههای علمی، منجر به تصمیمگیریهای پراکنده و ناکارآمد میشود.
ناترازی انرژی یک مشکل چندوجهی است که نیازمند هماهنگی بخشهای گوناگون دولتی، خصوصی و اجتماعی است و عدم همافزایی نهادهای مرتبط، تصمیمات جزیرهای و پراکنده را به دنبال دارد که نتیجه آن، عدم تحقق اهداف کلان انرژی و توسعه پایدار است.
ناترازی انرژی نیازمند همکاری و هماهنگی دقیق میان وزارتخانهها، شرکتهای دولتی و بخش خصوصی است و مدیران کمتجربه یا فاقد دید کلان، نمیتوانند چنین همافزایی را ایجاد کنند که این مسئله باعث شکافها و تضادهای تصمیمگیری میشود.
مدیران حوزه انرژی باید بتوانند با اتخاذ سیاستهای هوشمندانه، مصرف را بهینه کنند. اما ضعف در برنامهریزی، فرهنگسازی و اعمال قوانین، موجب افزایش مصرف بیرویه و عدم بهرهوری شده است. همچنین این مدیران باید پاسخگو باشند و تصمیمهایشان شفاف و قابل نظارت باشد و این در حالی است که نبود شفافیت و سیستمهای ارزیابی عملکرد، فساد و سوءمدیریت را در کشورمان افزایش میدهد و موجب کاهش اعتماد عمومی میشود.
در بهرهگیری از انرژیهای نو، توانایی هدایت سازمانها در شرایط عدم قطعیت، کمبود منابع و فشارهای اجتماعی و رویکرد تغییرپذیر در برابر ساختارهای سنتی ناکارآمد، از دیگر ویژگیها و مهارتهایی است که مدیران در حوزه انرژی باید برای رفع ناترازیها از آن بهره بگیرند.
برگزاری رقابتهای مدیریتی و چالشهای حل مسئله، ایجاد سامانههای شفاف انتخاب و انتصاب از طریق تشکیل کمیتههای مستقل متشکل از خبرگان صنعت، دانشگاه و بخش خصوصی برای بررسی و سوابق مدیریتی و همچنین محدود کردن انتصابها به فرآیندهای مبتنی بر صلاحیت، نه صرفاً وابستگی سیاسی یا روابط شخصی، تشویق به آموزش و توسعه حرفهای مستمر، استفاده از فناوریهای نوین در ارزیابی تشویق به شفافیت و پاسخگویی، از دیگر راههای شناسایی و انتصاب مدیران لایق در حوزه انرژی بهشماره میآید.
بهطور کلی شناسایی مدیران لایق در حوزه انرژی، نیازمند فرآیندی علمی، عادلانه و شفاف است که علاوه بر تخصص، توان رهبری، اخلاق حرفهای و تعهد به اهداف کلان کشور را بسنجد. بهرهگیری از تجارب بینالمللی، فناوریهای نوین و مشارکت جامعه تخصصی میتواند تضمینکننده انتخاب بهترینها باشد.
بنابراین، مدیریت توانمند و کارآمد، کلید حل معضل ناترازی انرژی در ایران است و بر هیچکس پوشیده نیست که این چالش در کشور فراتر از صرفاً توسعه زیرساختها، نیازمند اصلاحات اساسی در نظام مدیریتی است. تنها با بهکارگیری مدیرانی متخصص، پاسخگو و دارای چشمانداز راهبردی میتوان بهرهوری انرژی را افزایش داد و از بحرانهای پیدرپی جلوگیری کرد.

شما چه نظری دارید؟